تاریخ اسلام و شیعه فراز ونشیب هاو رخداد های تودرتو و عجیب دارد یکی از آنها مکالمه تند واعتراض سلیمان صرد خزاعی از شخصیت های معروف شیعه به امام حسن است که به امام گفت تو با صلحت مارا ذلیل کردی وامام حلم وادب وایمان با ملاطفت فرمود: پذیرش صلح از جانب من برای حفظ جان مردم بود
( ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج1، ص141.)
غربت امامان انسانیت وعقلانیت واخلاق در چنین مواقعی عیان وعریان می شود امامی که عین شجاعت وعزت است از سوی نزدیک ترین یارانش به پذیرش ذلت وبالاتر ذلیل ساختن مسلمین متهم می شود امامی که در جنگ ها در خط مقدم بود به گونه ای که در خطابی که درنهج البلاغه نیز منعکس شده پدر بزرگوارش علی در جنگ صفین سپاه را وا می دارد نگذارند این قدر حسن پیش تازد که علی دلواپس سلاله زهرا است
(خطبه 207 نهج البلاغه )
حال این مرد میدان های خطر از سوی زمان ناشناسانی چون صرد خزاعی که گاه جلوتر از امام خود ند و گاه عقب می مانند به ذلت متهم می شود
پاشنه آشیل مسلمانان وشیعیان در طول تاریخ تا امروز همین افراط گران زمان ومکان ناشناس که همواره احساس را جایگزین عقلانیت می کنند بوده است در صلح حدیبه پیامبر اسلام با مشرکان نیز صحابه ای چون عمربن خطاب جسارت هایی به پیامبر نمود وگفت :چرا در دین خود اظهار حقارت کنیم وبعدها به شک خود به اسلام وپیامبر در آن روز نیز اقرار نمود
(المغازى، ج 2، صص 607- 606؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 77؛ )
نقطه ضربه پذیر جبهه اسلام در همین افراط ورزی های جاهلانه است که داعشی از آن بیرون می آید وغده ای سرطانی می شود در پیکر جهان اسلام
یونس بن عبدالرحمن از صحابه جلیل القدر وحکیم امام هفتم وهشتم وقتی از طعن وکنایه افراطیون به امام گلایه می کند که اورا زندیق وکافر می خوانند این جواب پر معنا را می شنود که عقل ایشان به وسعت وجود تو نمی رسد
(مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص66.)
واین ها نمونه هایی از جور ورنجی است که افراطیون در طول تاریخ بر امامان ونزدیکانشان تحمیل کرده اند وکاش مساله تا بدین حا خاتمه پیدا می کرد
اسفناکتر آن است مدعی شیعه ومسلمانی نیز در طول تاریخ همینان بوده اند به گونه ای که آیات ترغیب به صلح قرآن (61 انفال و90 نساء)و فراز های بلندی از نهج البلاغه (نامه 53) خطاب به مالک در توصیه به پذیرش صلح پشنهادی دشمن را کمتر گوینده وسخنران دینی برای عموم نقل می کند واین می شود که نه فقط دیگران که خود مسلمانان وشیعیان تمام باورشان این می شود که اسلام وتشیع دین وآیین جنگ وقتالند
درحالی که اسلام پیش از آن که دین جنگ یا صلح باشد دین انسان سازی است والبته اهتمامی که به انسان وکرامتش دارد اصل اصیل واولی برایش صلح واصلاح است نه جنگ وکشتار قرآن با مفهوم سازی زیبا وهنرمندانه حتی به جای قتال عربی از واژه جهاد استفاده می کند که بگوید حتی جنگ ظاهریش در مواقع لزوم جهاد است یعنی تلاشی برای متذکر ومتنبه ساختن انسان های جهالت زده ونه کشتن ایشان لذا با ظهور کمترین نشانه تنبه به سمت متارکه جنگ می رود